سه شنبه 93 اردیبهشت 16 :: 11:13 صبح ::نگارنده : موسوی
یکی از مسائل مهم در حوزه کسبوکار موضوع سرمایههای معنوی است. در سالهای اخیر شواهد علمی فراوانی مبنی بر وجود هوشی با نام «SQ» یا هوش معنوی به دست آمده است. این هوش در ارتباط با مسائلی است که ما به آنها اعتقاد داریم و نقش باورها، عقاید و ارزشها را در فعالیتهایی که برعهده میگیریم، مدنظر قرار میدهد. محققان هوش معنوی را به شکلهای متفاوتی تعریف کردهاند که تمام این تعاریف به مساله انعطافپذیری در برابر تغییرات، درس گرفتن از شکستها، داشتن معنا و هدف در کارها و فعالیتها، خلاقیت، نوآوری و توسعه سازمان و خودآگاهی اشاره میکنند. هوش معنوی زمانی خود را نشان میدهد که افراد بتوانند زندگی خود و تمام کارها و فعالیتهایشان را با معنویت تلفیق کنند. در واقع هوش معنوی ظرفیتی است برای پرسیدن سوالات غایی درخصوص معنای زندگی، ظرفیتی است برای ارتباطات بین افراد و جهانی که در آن زندگی میکنند. این هوش، توانایی بهکارگیری ارزشها و کیفیتهای معنوی است؛ بهطوریکه منجر به ارتقای سلامت روحی و جسمی افراد شود. برای روشنتر شدن این مفهوم ابتدا به تعریف انواع هوش میپردازیم. هوش افراد به چهار نوع تقسیم میشود: PQ یا هوش جسمانی یعنی توانایی استفاده از اشیا و کنترل ماهرانه بدن که بر اساس سیستمهای عصبی مغز مشخص میشوند. در واقع این هوش ابتداییترین کانون توجه ما را به خود اختصاص میدهد. IQ همان هوش عقلانی است که مربوط به مهارتهای منطقی، حل مساله ریاضی و مهارتهای زبان شناسی افراد است که بیش از سایر هوشها بهعنوان ملاک موفقیت آموزشی محسوب میشود. EQ یا هوش عاطفی یا هیجانی هوشی است که به افراد کمک میکند تا به مدیریت و کنترل عواطف خود و دیگران بپردازند و تعیین کننده موفقیت حرفهای و شخصی افرد است. این هوش به افراد در برقراری ارتباط با دیگران کمک میکند؛ اما آخرین لایه، مربوط به هوش معنوی یا SQ است که برخلاف هوش عقلانی(IQ) که امروزه در کامپیوترها هم مشاهده میشود و نیز هوش عاطفی(EQ) که در برخی از پستانداران رده بالا دیده میشود، این هوش مختص انسان است و برای حل مسائل مفهومی و ارزشی استفاده میشود. SQ در ارتباط با تمام چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم و منجر به حفظ تعادل فکری و آرامش درونی و بیرونی و عملکرد همراه با مهربانی و ملایمت میشود. میتوان سطوح مختلف هوش را در یک هرم به صورت زیر نشان داد:
این هرم نشاندهنده این مساله است زمانی که یک نوزاد به دنیا میآید ابتدا بر روی کنترل بدن خود؛ یعنی PQ تمرکز میکند سپس مهارتهای عقلایی و مفهومی او توسعه مییابند(IQ) و تمرکز اصلی در مدرسه بر روی همین نوع از هوش است؛ اما بعد از مدتی که افراد پی بردند که نیاز به بهبود روابط عاطفی و ارتباط با دیگران دارند، هوش عاطفی پر رنگ میشود و در نهایت SQ یا هوش معنوی زمانی مورد توجه قرار میگیرد که فرد به جستوجوی معنا و مفهوم زندگی خویش میگردد و از خود میپرسد «آیا این، همه آن چیزی است که وجود دارد؟» هوش عاطفی و معنوی با هم در ارتباط هستند. در واقع افراد برای رشد موفق هوش معنوی خود به برخی از پایههای هوش عاطفی نیازمندند؛ به عبارت دیگر درجهای از خود آگاهی عاطفی و همدلی پایه و اساس مهمی برای رشد هوش معنوی است که منجر به آشکار شدن و تقویت آن میشود و تقویت هوش معنوی نیز منجر به تقویت و رشد بیشتر هوش عاطفی میشود.
مدیرانی که از هوش معنوی قویتری برخوردار هستند، نسبت به تغییر، منعطفتر بوده و به دنبال هدف و معنا برای سازمان خود هستند. این افراد از ذهنیت وفور برخوردارند؛ یعنی باور دارند که منابع کافی برای همه وجود دارد و نیاز به رقابت نیست. در نتیجه افراد در این گونه سازمانها راحتتر به یکدیگر اعتماد میکنند، اطلاعاتشان را به مشارکت میگذارند، با همکاران و اعضای گروهشان هماهنگ میشوند، برای توانمندسازی یکدیگر تلاش میکنند و در موقعیتهای تعارض از استراتژیهای همکاری برد – برد استفاده میکنند. چند اصل برای تشخیص هوش معنوی وجود دارد که شامل 1) خود آگاهی: آگاهی از آنچه باور دارم و آنچه عمیقا به من انگیزه میدهد. 2)زندگی در لحظه: 3) داشتن چشمانداز: اقدام براساس اصول و اعتقادات عمیق.4) کلگرایی: دیدن الگوهای بزرگتر، روابط و ارتباطات و داشتن احساس تعلق. 5) شفقت: داشتن احساس همراه با همدلی عمیق. 6) تجلیل از تنوع: ارزش نهادن به افراد به خاطر تفاوتهای آنها.7) استقلال داشتن: ایستادن در برابر جمعیت و ابراز عقاید خود. 8) تواضع: داشتن این برداشت از مکان واقعی خود در جهان: «حس بودن یک بازیکن در یک نمایش بسیار بزرگتر.» 9) گرایش به درخواستهای اساسی همراه با پرسیدن سوال چرا؟: نیاز به درک همه چیز و سپس رسیدن به پایینتر از آنها. پاورقیها 1- Physical Quotient 2- Intelligence Quotient 3- Emotional Quotient 4- Spiritual Quotient 5- Spontaneity
|